۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

ايجاد تفرقه بين طبقات متخاصم با سرمايه‌داري در فيلم جدائي نادر از سيمين


در نظام‌هاي سرمايه‌داري كه جمهوري اسلامي نيز جزئي از آن است، طبقه‌ي حاكمه تلاش بر آن دارد تا دو طبقه‌ي كارگر و متوسط را به نفع خويش مهار كند و در زير قدرت خويش بگيرد. البته بخشي از همين طبقه متوسط همان طبقه كارگر مزدبگير مي‌باشد كه سرمايه داري براي حفظ منافع خود، آنها را هدايت مي‌كند و هر كدام را به نوعي. در فيلم جدائي نادر از سيمين، تا انتهاي فيلم مشخص نمي‌شود كه شغل او چيست، اما آنچنان كه از دارائي‌ها، پوشش و ... او بر مي‌آيد، مشخص است كه او از طبقه متوسط آمده و فيلمنامه بنا دارد تا انتهاي فيلم او و مقابل شهاب حسيني كه از طبقه كارگر مي‌آيد در مقابل هم قرار دهد.

آنهم در صورتي كه جناحي از طبقه متوسط كه كارمندان نيز جزء اصلي آن هستند و جز مزدبگيران و كارگران در اصل نه در برابر هم‌ديگر كه در برابر سرمايه‌داري و حكومت آن به لحاظ واقعي در يك صف قرار مي‌گيرند و قانون حاكمه كه در اصل قانون خود سرمايه‌داري است، آنها را به نفع خويش كنترل و هدايت مي‌كند. در جنبش سبز سال 1388، اين دو طبقه و خصوصاً در شهر تهران بودند بر ميدان نبرد بر عليه جمهوري اسلامي كه نماينده‌ي حكومتي فعلي سرمايه‌داري در ايران است و جالب است كه درست بعد از بهبه‌ي جنبش توده‌اي سال 88، فيلمي ساخته مي‌شود با اين مضمون كه كه دو طبقه شكل دهنده يك جنبش در مقابل هم‌ديگر قرار داده مي‌شوند و ما فيلم را بر اين مبنا مورد نقد و بررسي قرار مي‌دهيم.
در سكانس دادگاه، ما اين‌طور مي بينيم كه هر دو طبقه مقابل دادگاه طبقه حاكمه در هيبت جمهوري اسلامي محكوم مي‌شوند. ولي به هر جهت اين دو طبقه در يك كشمكش، تا انتهاي فيلم در برابر همديگر قرار گرفته و به شكلي، فيلمنامه علاقه‌مند است نشان دهد كه اين دو طبقه، در حالي كه مي‌توانند سازنده‌ِ يك جنبش حداقل دموكراتيك باشنددر تضاد با يكديگر قرار داشته، و عامل بدبختي هر يك از آنها، اشتباهات آن ديگري است، در حالي كه نقش طبقه حاكمه به طرز مشكوكي در تعيين روابط گم و يا محو شده است. البته بايد ذكر نمود كه نادر در اين فيلم، آنچنان كه برمي‌آيد، احتمالاً صاحب چيزي نيست كه نشان دهد حتي مثلاً يك خرده بورژواي بازاري است.
در سكانس‌هاي مختلف، فيلم نامه نشان‌گر، دردسر ساز بودن كارگران( زن خدمت‌كار و شوهرش) براي اقشار متوسط جامعه هستند، چه سياست ديكته شده‌ي حكومتي در اين فيلم پيداست و آن هم بعد از بهبه‌ي جنبش توده‌اي سال 88.
از طرف ديگر فيلمنامه بنابر نشان دادن اين امر دارد كه زنان، از هر قشر و طبقه‌اي(البته نه زنان طبقه حاكم) همه درغگو هستند، از سيمين گرفته تا زن خدمتكار، سيمين بارها خطا كار جلوه گر مي‌شود و بدين شكل به توسط دخترش كه در ساختن يك پلان ساختگي همداستان است نيز توبيخ مي‌شود به عنوان كسي كه زندگي او را به نوعي از هم پاشانده و نيز جلوه‌گر مستأصل بودن زن در جامعه است. و اينكه زنان اصولاً، يك دايره را فقط دور مي‌زنند و دوباره بدون يك گذر موفق به نقطه‌ي اول باز مي‌گردد. در اين فيلم، سيمين علاوه بر ايجاد نكردن تغيير و نداشتن دست آورد، با جدائي خويش موجب ساخته شدن دردسر شده و انگشت اتهام فيلمنامه نيز به سوي او دراز است. ليلا حاتمي در نقش سيمين، در اين فيلم چون قصد رفتن به خارج از كشور را دارد، ترسو قلمداد شده و در مقابل نادر چون بناي ماندن و ادامه روند موجود را دارد، كه حفظ و خود پدر(پدر نادر) سمبل آن است. حتي در سكانسي كه سيمين به نادر پيشنهاد مي كند كه ديه‌ي بچه مرده‌ي زن‌خدمتكار را بدهند و اينكه اگر نادر ديه‌ را ندهد، دخترش امنيت نخواهد داشت و بهتر است تا او دختر را با خود به خارج كشور و به نقطه‌اي امن ببرد، اما نزد فيلمنامه فرهادي به مانند يك حيله به كا برده شده و نقش زن در زندگي را به عنوان يك حقه باز جلوه مي‌دهد و اين همان ايجاد تصور ضد زن ايدئولوژي جمهوري اسلامي مي‌باشد كه سالهاست زنان را منبع فساد، دروغ‌گويي و اميال شيطاني قلمداد مي‌كند، اما اينبار و قالب اين فيلم در لفافه و خيلي زيركانه مطرح مي‌شود تا احساسات مخاطب را بازيچه تفكر خويش قرار دهد.
علاوه براين، شهاي حسيني هم كه در اين فيلم و دشمن نادر كه همان نماينده طبقه متوسط مي‌باشد است، كه بارها آنرا نشان و خيلي بزرگ نمائي شده در حالي كه دليل آن به هيچ روي به لحاظ اجتماعي و نه اخلاقي روشن نمي‌گردد.
اين فيلمنامه، دقيقاً سياستي اعمال شده از طرف سرمايه‌داري جمهوري اسلامي براي حفظ منافع خويش توسط اصغر فرهادي است. در فيلم نادر به عنوان سمبل طبقه متوسط در برابر شهاب حسيني كارگر حق به جانب نشان داده شده، آن هم در دوره‌اي كه هر دم حضور سازمانيافته طبقه‌ي كارگر با پيوستن متحدين آن كه طبقه متوسط شايد نيروي عمده‌ي آن باشد، مي تواند گور رژيم را بكند. فرهادي در فيلم دوربين طبقه حاكمه در روايت زندگي طبقات ديگر اجتماعي است كه بنا دارد در تقابل بودن دو طبقه كارگر و متوسط شهري را تبليغ نموده در حالي كه چنين امري به شكل كلي آن واقعيت ندارد.
آقاي فرهادي در اصل هنرمند نوكر مآب وضع موجود است كه بنا دارد بذر تفرقه طبقات متخاصم با رژيم را در جامعه بكارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر